شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن…
چندشم می شود از لکه انگشت دروغ…
وقتی گونه ام را بوسیدی نگران رد رژ لبت نباش…
زود با انگشت هایت روی رد بوسه ات نکش…
بگذار ردت بماند دختر…
بگذار ردت بماند…
درآسمان بدنبال ماه می گردی
.پیدایش میکنی انگار رفیق کهنه ات را تازه یافته ای
با چشمهایت به من اشاره میکنی که دیدیش؟؟
نگاه میکنم و سرم را دوبار به سمت پایین تکان می دهم
. از تو فاصله می گیرم و می روم پشت پنجره
از پنجره که نگاهت می کنم دلم می لرزد
و" می خواهمت"
در کنارت می مانم
چقدر کم توقع شده ام
نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را..
همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست
مرا به آرامش می رساند….
حتی اصطحکاک سایه هایمان…
خوش به حال باد
گونه هایت را لمس می کند
و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد می آفریدند
تو را برگ درختی خلق می کردند؛
عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند…
دِلـَم ؛
گـاهے میــگیرَد !
گـاهے میسوزَد !
و حَتے گـاهے ،
گـاهے نه خیــلے وَقت هـآ
امیـشِکَند !
اما هَنـوز مے تَپـــَــد به خـُدا
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
دَســـــتــــــــــــــــ خَطــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــ
کدامــینـــ ـــ خداستـــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــ
کــه بوسیــــــدنشــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ
سَــجــدهــ واجــــبـــــ ــــــــ میخواهــدـ
khubi??
heeeeeey !
hich khabar...
aminO tanHayiSh hamin!!!!!
u che khabara??
upet very nice bood
[ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:عشق,,,,
] [ 15:8 ] [ bahar ][